آتش عشق

تاچشم به چشم تو گشودم

آتش زده شدبه تارو پودم

درمزرع عمرخويش زان پس

دل كاشتم وجگر درودم

جزنقش تواي مه از دل خود

هرنقش كه بسته شد زدودم

ازآتش عشق خويش گفتم

ازسردي قلب تو شنودم

هرگز سر سازشي نبودت

هربار كه بخت آزمودم

شادان زغمم شدي ومن نيز

خرسند زشادي تو بودم

در راه تو بس كمين گرفتم

تا قلب تو را زتو رو بودم

درياي مني ومن دراين عشق

خواهان وصال تو چو رودم

اي حاصل عشق وشور(مهشيد)

با ياد تو اين غزل سرودم

نوشته شده در یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:مهشيد,مهشيد تجليان, شعركاشان,ساعت 16:31 توسط بردیا آریا| |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com